-
خدا جونم
شنبه 19 شهریورماه سال 1384 05:06
میشد بهتر از اینا باشم... میشد که همیشه یکی رو داشته باشم که مدام در گوشم پچ پچ کنه و اعصابمو بهم بریزه ... میشد که همیشه یاد آوری کنه کارا مو...میشد که هدایتم کنه... میشد کاری کنم که الان بهتر از این باشم... میشد که الان نباید تو هول و ولا باشم که چی میشه... میشد که من تو سالهایی که گذشت بهترین کارها رو کرده بودم.....
-
خستم...
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 03:27
امشب دیونگی رسید به اوج خودش... امشب یه حالی دارم .. که دلم میخواد ... داد بزنم.. خیلی حرص خوردم.. خیلی.. هست از این حرصا که هی نفست رو میدی بیرون نفس میکشی دوباره میدی بیرون.. همین طور هی تکرار میکنی این کارو تند و تند... تا جایی که سرخ میشی.. بعد یه دفعه کم می یاری.. بغض میکنی.. یه آهنگ با حالم داره پخش میشه......
-
من بازی رو نمی بازم
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 03:11
تا حالا شده یه بازی رو شروع کرده باشی بعد وسطش یهو کم بیاری ولی دلتم بخواد ببری بازی رو ... من الان وسط بازی جا زدم ..کم آوردم.. بریدم.. دلمم نمیخواد که شکست بخورم وبازی رو ببازم... بغضم کردم ...ولی نمیخوام بترکونمش.. میخوام اینقد نترکونمش که خفم کنه.. شب شده دیگه نمیتونم تحمل کنم .. خفمم نمیکنه راحت بشم.. میخوام...
-
تموم شد
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 04:18
زمستون باشه ... هوا سرد باشه ... برف بیاد خیلی برف بیاد... خیلی اینقد که همه جا سفید سفید باشه... برم بالا همون آسمون خراشی که با هم میرفتیم... مشروب خورده باشم... اینقد که سرم گیج بره... تو رو تصور کنم... اون روزا رو تصور کنم که با هم بودیم و من عاشق تو بودم... خیلی سرم داره گیج میره... راستی من یه قرصم خوردم... دارم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مردادماه سال 1384 10:55
کجا بگریزم که غم نشناسد نشان مرا ...چه چاره کنم تا زمانه بفهمد زبان مرا