امشب دیونگی رسید به اوج خودش...
امشب یه حالی دارم ..
که دلم میخواد ...
داد بزنم..
خیلی حرص خوردم.. خیلی..
هست از این حرصا که هی نفست رو میدی بیرون نفس میکشی دوباره میدی بیرون..
همین طور هی تکرار میکنی این کارو تند و تند...
تا جایی که سرخ میشی..
بعد یه دفعه کم می یاری..
بغض میکنی..
یه آهنگ با حالم داره پخش میشه...
میزنی زیر گریه..
دلت اونی رو میخواد..
که دوستش داری..
که بغلش کنی...
هیچ حرفی هم نزنه
فقط فشارت بده..
صدای نفساشو بشنوی..
که اونم یواش یواش داره نفساش تند میشه...